زندگی نزیستهات را زندگی کن

بسیاری از ما در دو دهۀ نخست زندگی خود بهشدت در تلاش هستیم برای پیشرفت در تحصیل، کار و حرفۀ خود، برای یافتن شریک عاطفی، تشکیل خانواده و گاه انجام دادن وظایف فرهنگی و اجتماعیای که جامعه از ما طلب میکند. گاه بهای زندگی بدین سبک و سیاق این است که بهناگزیر تکبعدی میشویم و به طور روزافزونی فقط در زمینۀ تحصیلات و حرفهمان تخصص کسب میکنیم. اما وقتی به نقطۀ عطف میانسالی میرسیم، ذهن و روانمان درگیر جستوجوی چیزی اصیل، حقیقی و بامعنا میشود. گويی در دهۀ سوم زندگی، کمکم حس میکنیم زمان با سرعت میگذرد؛ شاید از کارمان احساس رضایت نداشته باشیم، شاید درآمد کافی نداشته باشیم، شاید شریک عاطفی امنی نداشته باشیم، شاید احساس شکست، خستگی، فرسودگی و افسردگی داشته باشیم.
دور و بر خودمان را که خوب نگاه میکنیم، میبینیم چیزهایی که میتوانست در ما احساس رضایت ایجاد کند، انگار غایب است و با افزایش سن با این خطر روبهرو میشویم که تواناییمان برای کنترل نتیجۀ رویدادها کاهش یافته است. در این زمان است که زندگی نزیستۀ ما از درونمان شعله میکشد و توجه میطلبد. کتاب «زندگی نزیستهات را زندگی کن»، میتواند در چنین وضعیتی به خوانندگان خود کمک کند که احساس یأس، دلسردی و نارضایتی را متحول و به آگاهی بیشتر بدل کنند. این کتاب راههای هوشمندانهای را در اختیار خوانندگان خود میگذارد تا بدون آسیب رساندن به خویش یا دیگران، مسیرهای مختلف را جستوجو و امتحان کنند. «رابرت الکس جانسون» نویسندۀ کتاب، بر این مهم تأکید دارد که در واقع، زندگی کردن بر اساس زندگی نزیسته به مفهوم تحقق کامل توان بالقوۀ هر فرد و کسب مقصود و معنا در زندگی است. در جایی از کتاب میخوانیم: «ما باید با منتقد درونىمان، قربانى درونى دیرینهمان، عیبجویى کینهتوزانهمان، کودک وحشتزدهمان، یا الهۀ خلّاقمان گفتوگو کنیم. گفتوگوهاى درونى مدام صورت مىگیرند و بدین واسطه انبوهى از شخصیتها، سایههاى جهان زیرین و انرژىهایى را کشف میکنیم که به دنبال کالبد مىگردند تا موجودیت یابند. این تجربه مىتواند دردناک باشد اما این راهی است که باید بپیماییم».