فلسفه شادکامی

این روزها شاید بیش از گذشته با واژه شادکامی مواجهه داریم؛ گویی هر چه عرصه بر ما تنگتر میشود و گذران زندگی سختتر، فقدان شادکامی و نیاز به احیای آن در زندگی بیشتر ضرورت مییابد. از سوی دیگر، شادی اما شاید بیشترین چیزی باشد که انسان در طول تاریخ خواستارِ آن بوده است بهگونهای که برخی معتقدند انجام هر عملی در زندگی با هدف رسیدن به شادی انجام میشود. اما با وجود توافق گسترده درباره اهمیت شادی، مفهوم «شادی» برای بسیاری از ما همچون یک راز است. بهراستی شادکامی به چه معناست؟
«لورین بسر»، در کتاب «فلسفه شادکامی»، مخاطب خود را به سیروسفر در عمق مفهوم شادی دعوت میکند. او در کتاب خود با بهرهگیری از دیدگاههای مختلف فلسفی و روانشناسی، تاریخچه شادی را از فلسفه یونان تا فلسفه جدید انگلیسی و فلسفه آسیایی به کار میگیرد و کمک میکند تا مخاطباش درک کند که چگونه شادکامی میتواند در زندگی شخصی و اجتماعی نقش داشته باشد. کتاب پیش رو، با درآمیزی مفاهیم علمی با تجربه زیسته انسانی و از مسیری میانرشتهای، بر این مهم تأکید میورزد که شادکامی نمیتواند صرفا با معیارهای کمّی سنجیده شود و باید در زمینهای وسیعتر از تجربیات و ارزشهای انسانی در نظر گرفته شود. این کتاب تمام نظریههای معاصر درباب شادی را جمعآوری کرده و در تحلیل انتقادی خود از آنها سود میبرد؛ بنابراین نویسنده در کتاب فلسفه شادی، یک نظریه قاطع و غایی درباب شادی ارائه نمیدهد، بلکه نظریههای متنوع فیلسوفان و دانشمندان را در این باره عرضه میکند. در یک کلام، کتاب لورین بسر، تلاشی است بهمنظور عمیقتر و منسجمتر کردن درک کلی ما از شادی که به دور از پیچیدگیهای سردرگمکننده و بهشکلی قابلفهم برای افراد غیرمتخصص نوشته شده است.در بخشی از کتاب میخوانیم: «باید توجه داشت که احساس شادی، منظری کوتاهمدت است و شاد بودن منظری بلندمدت؛ احساس شادی فاقد عمق است و نباید این امر را به شاد بودن نسبت داد. احساس شادی به شرایط بیرونی وابسته است و شاد بودن بیش از هر چیز با قالب ذهنی ما در پیوند است که بر تجربه ما از شرایط بیرونی اثر میگذارد».