درستایش اشتباه

درستایش اشتباه

book015

در گوش بسیاری از ما از کودکی تا بزرگسالی خوانده بودند که شکست نقطه مقابل موفقیت است. در مقابل این دوگانه‌پنداری، در سال‌های گذشته، موجی دیگر شکل گرفت که از قضا آدمی را به‌شکست خوردن و نهراسیدن‌ از آن تشویق می‌کرد. اکنون انگار بین دو فرهنگ شکست گیر افتاده‌ایم: یکی که از شکست به هر قیمتی اجتناب می‌کند و دیگری که ما را به شکست خوردن مکرر تشویق می‌کند. اما هر دو رویکرد گویی در یک ویژگی مشترک‌اند؛ توانایی تمایز بین شکست خوب و بد را ندارند و این ما را از فرصت تجربه «شکست درست» محروم می‌کند.
«ایمی ادموندسن» در کتاب «درستایش اشتباه» با ارائه چارچوبی نوآورانه، به ما می‌آموزد که چگونه شکست را هوشمندانه تحلیل، مدیریت و استفاده کنیم. چارچوب ارائه‌شده در کتاب پیش رو، به مخاطبان خود کمک می‌کند خطاپذیری را بپذیرند و هوشمندانه‌تر با ریسک‌ها مواجه شوند. درواقع نویسنده در این کتاب، اید غیررایجی را بررسی می‌کند: برای پیشبرد نوآوری و دستیابی به موفقیت پایدار باید شکست را عاملی ضروری دانست اما شکست تنوعی از دلایل دارد که باید آموخت و شکست‌های غیرمفید را کاهش داد.در جایی از کتاب می‌خوانیم: «یادگیری از شکست تنها به‌معنای پذیرش احتمال اتفاق افتادن آن‌ها نیست، بلکه به معنای جست‌وجوی فعالانه فرصت‌ها برای درس گرفتن از آن‌هاست. این امر مستلزم ایجاد فرهنگی است که در آن کارمندان احساس امنیت کنند تا ریسک‌های حساب‌شده انجام دهند، ایده‌های جدید را آزمایش کنند و شکست‌ها را بدون ترس از تنبیه گزارش دهند».

کتاب بخشش

کتاب بخشش

book014

بسیاری از ما تصور اشتباهی از مفهوم بخشش داریم و فکر می‌کنیم بدان معناست که باید اتفاق بدی که برای‌مان افتاده را فراموش کنیم؛ اما این حالت انکار نام دارد و نه بخشش. حال آن‌که بخشش تنها به گذشته مربوط می‌شود و به معنی رها کردن رنج‌هایی است که از یک نفر یا حادثه‌ای دیده‌ایم. نخستین قدم در بخشش، پذیرش و غیرقابل تغییر بودن اتفاق رخ داده است. پس بعد از این مرحله است که نباید دیگر به آن فکر کنیم، عصبانی یا ناراحت شویم و آن را پروبال دهیم. برای این کار هم نباید فرد دیگری را دخالت دهیم؛ در حقیقت بخشش اتفاقی درونی است که بین ذهن و قلب‌مان رخ می‌دهد.
«دسموند توتو و امفو توتو»، نویسندگان کتاب «کتاب بخشش، شاهراه نجات انسان و جهان از درد و رنج»، بر این مهم تأکید دارند که در وجود هر یک از ما توانایی فطری و ذاتی وجود دارد که می‌توانیم از عمق درد و رنج، شادی و نشاط خلق کنیم. در بدترین و ناامیدکننده‌ترین شرایط، امیدواری را پیدا کنیم و در صورت لزوم هر رابطه‌ای را به صلح و آشتی تبدیل کنیم. آن‌ها معتقدند که بخشش واقعا ما را آزاد می‌کند. نویسندگان در کتاب پیش رو به مخاطبان خود می‌آموزند که بخشش واقعا چیست، چگونه این کار را باید انجام دهیم، سطوح بخشش چیست و اطلاعات بسیار ارزشمندتری در مورد چگونگی واقعا رها کردن و نه فقط در خواسته‌ها و کلمات، بلکه در ذهن و قلب. در جایی از کتاب می‌خوانیم: «اگر خودتان را تنبیه و سرزنش کنید، چه کمکی به شما می‌شود؟ جز اینکه عذاب وجدان داشته باشید، اتفاق خاصی نمی‌افتد. مادامی‌ که باور داشته باشید بی‌ارزش هستید و باید از خودتان خجالت بکشید، توانایی‌های‌تان محدود خواهد شد و آن خوشی که مستحق داشتنش بودید، کم می‌شود».