درستایش اشتباه

در گوش بسیاری از ما از کودکی تا بزرگسالی خوانده بودند که شکست نقطه مقابل موفقیت است. در مقابل این دوگانهپنداری، در سالهای گذشته، موجی دیگر شکل گرفت که از قضا آدمی را بهشکست خوردن و نهراسیدن از آن تشویق میکرد. اکنون انگار بین دو فرهنگ شکست گیر افتادهایم: یکی که از شکست به هر قیمتی اجتناب میکند و دیگری که ما را به شکست خوردن مکرر تشویق میکند. اما هر دو رویکرد گویی در یک ویژگی مشترکاند؛ توانایی تمایز بین شکست خوب و بد را ندارند و این ما را از فرصت تجربه «شکست درست» محروم میکند.
«ایمی ادموندسن» در کتاب «درستایش اشتباه» با ارائه چارچوبی نوآورانه، به ما میآموزد که چگونه شکست را هوشمندانه تحلیل، مدیریت و استفاده کنیم. چارچوب ارائهشده در کتاب پیش رو، به مخاطبان خود کمک میکند خطاپذیری را بپذیرند و هوشمندانهتر با ریسکها مواجه شوند. درواقع نویسنده در این کتاب، اید غیررایجی را بررسی میکند: برای پیشبرد نوآوری و دستیابی به موفقیت پایدار باید شکست را عاملی ضروری دانست اما شکست تنوعی از دلایل دارد که باید آموخت و شکستهای غیرمفید را کاهش داد.در جایی از کتاب میخوانیم: «یادگیری از شکست تنها بهمعنای پذیرش احتمال اتفاق افتادن آنها نیست، بلکه به معنای جستوجوی فعالانه فرصتها برای درس گرفتن از آنهاست. این امر مستلزم ایجاد فرهنگی است که در آن کارمندان احساس امنیت کنند تا ریسکهای حسابشده انجام دهند، ایدههای جدید را آزمایش کنند و شکستها را بدون ترس از تنبیه گزارش دهند».