یک گام جلوتر

یک گام جلوتر

book020

بیشتر ما ترجیح می‌دهیم به جای مواجهه با مشکلات و بحران‌ها، هیچ‌گاه با آن‌ها مواجه‌ نشویم؛ این به معنای آن است که میل طبیعی ما به جای مقابله با مشکلات، پیشگیری از آن‌هاست. به همین دلیل کمتر پیش می‌آید که برای علاج واقعه، پیش از وقوع فکری کرده باشیم، از همین بابت در نهایت ناچار می‌شویم برای مشکلات پیش‌آمده راه حل پیدا کنیم.

اما آیا می‌شود شرایطی را فراهم کرد تا حل مسئله را پیش از رخداد ممکن کنیم؟ «دن هیث» در کتاب «یک گام جلوتر»، شیوه تفکری را عرضه می‌کند که با توسل به «تفکر بالادست» می‌توان در کارها و برنامه‌ریزی‌های خرد و کلان ایجاد کرد.

هدف کتاب پیش رو این است که دریابیم باید بخش بزرگی از انرژی‌مان را در زندگی شخصی و شغلی صرف کارهای بالادست کنیم چرا که همه ما توانایی این را داریم که به جای آن که دائم درگیر رفع مشکلات باشیم، مشکلات را از ریشه رفع کنیم. هیث بر این نظر است که وقتی ما با مشکلی مواجه می‌شویم و پس از مدتی بر آن غلبه می‌کنیم، جشن می‌گیریم و خوشحالی می‌کنیم اما واقعیت این است که به عنوان انسان، کارهای بزرگ‌تری از دست ما ساخته است؛ می‌توانیم به جای پاک کردن مشکلات بیشتر به فکر بهبود کارها باشیم تا پیش از رخدادها و بحران‌ها پاسخ درست را داده باشیم.

در جایی از کتاب می‌خوانیم:

«تفکر بالادست یعنی ما با کمی فکر و برنامه‌ریزی می‌توانیم پیش از وقوع مشکلات، از آن‌ها پیشگیری کنیم و حتی اگر نتوانیم کاملا جلویشان را بگیریم، می‌توانیم تأثیرشان را کم کنیم. خیلی وقت‌ها در زندگی روزمره در چرخه پاسخ گیر می‌افتیم اما هیچ‌وقت فرصت نمی‌کنیم به اصلاح سیستمی بپردازیم که مشکلات را ایجاد می‌کند».

وقتی زندگی ساز مخالف می‌زند

وقتی زندگی ساز مخالف می‌زند

book019

شاید در مقام نخست، پذیرش این مهم که در طول زندگی دردهای اجتناپ‌ناپذیری را تجربه خواهیم کرد، دشوار باشد، اما با کمی تأمل این واقعیت تلخ را خواهیم پذیرفت. اما این بدان معنی نیست که باید در برابر دردها تسلیم شد بلکه تنها به این معنی است که نمی‌توان برای همیشه از درد فرار کرد، سرانجام جایی یقه‌مان را می‌چسبد و از همین بابت باید برای آن آماده بود.
کتاب «وقتی زندگی ساز مخالف می‌زند»، نوشتۀ «راس هریس»، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان دردهای اجتناب‌ناپذیر زندگی را پذیرفت، بدون اینکه در آن‌ها غرق شد. برخلاف بسیاری از رویکردهای سنتی که بر کنار گذاشتن غم و رنج تأکید دارند، نویسنده پذیرش را راهی برای همزیستی با درد و ادامۀ‌ یک زندگی معنادار می‌داند. پایۀ‌ فکری کتاب پیش رو، درمان پذیرش و تعهد است؛ رویکردی که به جای مبارزه با احساسات دشوار، به افراد می‌آموزد که آن‌ها را بپذیرند و همچنان به زندگی معنادار خود ادامه دهند. هریس استدلال می‌کند که درد بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی است، اما رنج -یعنی تقلا و مبارزۀ‌ بی‌پایان با درد- انتخابی است که می‌توان تغییر داد.
در جایی از کتاب می‌خوانیم: «وقتی زندگی با اتفاقی تلخ مواجه می‌شویم، نورافکن بر روی درد ما می‌افتد و بقیۀ صحنه به‌تاریکی فرو می‌رود و به نظر می‌رسد که زندگی ما چیزی جز درد کشیدن نیست. اما تصور کنید اگر نور را به بقیۀ صحنۀ نمایش بتابانیم چه می‌شود؟ تصور کنید که همۀ صحنه را نورانی کنیم. هر قدر هم دردمان بزرگ باشد، زندگی از آن بزرگ‌تر است».