وقتی زندگی ساز مخالف می‌زند

وقتی زندگی ساز مخالف می‌زند

book019

شاید در مقام نخست، پذیرش این مهم که در طول زندگی دردهای اجتناپ‌ناپذیری را تجربه خواهیم کرد، دشوار باشد، اما با کمی تأمل این واقعیت تلخ را خواهیم پذیرفت. اما این بدان معنی نیست که باید در برابر دردها تسلیم شد بلکه تنها به این معنی است که نمی‌توان برای همیشه از درد فرار کرد، سرانجام جایی یقه‌مان را می‌چسبد و از همین بابت باید برای آن آماده بود.
کتاب «وقتی زندگی ساز مخالف می‌زند»، نوشتۀ «راس هریس»، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان دردهای اجتناب‌ناپذیر زندگی را پذیرفت، بدون اینکه در آن‌ها غرق شد. برخلاف بسیاری از رویکردهای سنتی که بر کنار گذاشتن غم و رنج تأکید دارند، نویسنده پذیرش را راهی برای همزیستی با درد و ادامۀ‌ یک زندگی معنادار می‌داند. پایۀ‌ فکری کتاب پیش رو، درمان پذیرش و تعهد است؛ رویکردی که به جای مبارزه با احساسات دشوار، به افراد می‌آموزد که آن‌ها را بپذیرند و همچنان به زندگی معنادار خود ادامه دهند. هریس استدلال می‌کند که درد بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی است، اما رنج -یعنی تقلا و مبارزۀ‌ بی‌پایان با درد- انتخابی است که می‌توان تغییر داد.
در جایی از کتاب می‌خوانیم: «وقتی زندگی با اتفاقی تلخ مواجه می‌شویم، نورافکن بر روی درد ما می‌افتد و بقیۀ صحنه به‌تاریکی فرو می‌رود و به نظر می‌رسد که زندگی ما چیزی جز درد کشیدن نیست. اما تصور کنید اگر نور را به بقیۀ صحنۀ نمایش بتابانیم چه می‌شود؟ تصور کنید که همۀ صحنه را نورانی کنیم. هر قدر هم دردمان بزرگ باشد، زندگی از آن بزرگ‌تر است».

امید بدون خوش بینی

امید بدون خوش بینی

book018

این روزها که شرایط اقتصادی نابه‌سامان‌تر از همیشه شده است و هرچه می‌دویم گویی بر روی تردمیل هستیم و درجا می‌زنیم و از اهداف‌مان دورتر از گذشته‌ایم، مادامی که سخن از امید ‌شود، احتمالا اگر هم برآشفته نشویم و بر گوینده کلام امید برنیاشوبیم، دست‌کم با ریشخندی به‌نشانه گزافه‌گویی، راه خود را پیش می‌گیریم و می‌گذریم. گویی واژه امید اعتبار خود را از دست داده و نخ‌نما شده است. انگار در زمانه‌ای که امیدواری‌های سابق عمدتا انسان را ناامید کرده‌اند اعاده حیثیت از امید بسیار دشوار است. اما اگر متوجه شویم که امید را تا کنون به‌اشتباه شناخته‌ایم و دیگرانی به‌خطا آن‌ را مترادف خوش‌بینی معنا کرده‌اند، چه؟

«تری ایگلتون»، در کتاب «امید بدون خوش‌بینی»، امید را از خوش‌بینی، میل، آرمان‌گرایی و پایبندی به پیشرفت متمایز می‌کند. وی‌ معتقد است که خوش‌بینی، شکلی از یک انکار روان‌شناختی ا‌ست؛ حالا هر قدرت خارق‌العاده‌ای که می‌خواهد داشته باشد، اما در حقیقت یک بهانه و فرار اخلاقی ا‌ست. خوش‌بینی دشمن امید است، یعنی همان چیزی که بدان احتیاج داریم، آن هم درست به این دلیل که با امید می‌توانیم اعتراف کنیم که شرایط چقدر وخیم است. برخلاف آن، همان بی‌خیالی‌ای که باعث امیدواری آدم خوش‌بین می‌شود، او را به سمتی می‌برد که موانعی را که باید با آن‌ها مواجه شود دست‌کم بگیرد و دست آخر، چیزی که برایش می‌ماند نوعی اعتمادبه‌نفس بیهوده و کاذب است. تلاش ایگلتون برقراری پیوندی میان امید، واقع‌گرایی و خردگرایی است. پیوندی که خود واقف است به‌سادگی قابل برقراری نیست. در واقع ایگلتون در کتاب پیش رو تلاش می‌کند تا به کمک دو مفهوم خردگرایی و واقع‌گرایی، وجوه فاجعه‌بار غیرعقلانی و محافظه‌کاری ناشی از خوش‌باوری را در اندیشه امید مهار کند.

در جایی از کتاب می‌خوانیم: «واقعیت، آن آدم بدبینی است که مردم گوش‌هایشان را بر حرف‌های خائنانه او می‌بندند. از آنجا که حقیقت، در بیشتر مواقع، به‌ ندازه کافی ناخوشایند است، باید با اراده‌ای محکم و آهنین بر آن غلبه کرد».