فلسفه شادکامی

فلسفه شادکامی

book011

این روزها شاید بیش از گذشته با واژه شادکامی مواجهه داریم؛ گویی هر چه عرصه بر ما تنگ‌تر می‌شود و گذران زندگی سخت‌تر، فقدان شادکامی و نیاز به ‌احیای آن در زندگی بیشتر ضرورت می‌یابد. از سوی دیگر، شادی اما شاید بیشترین چیزی‌ باشد که انسان در طول تاریخ خواستارِ آن بوده است به‌گونه‌ای که برخی معتقدند انجام هر عملی در زندگی با هدف رسیدن به ‌شادی انجام می‌شود. اما با وجود توافق گسترده درباره اهمیت شادی، مفهوم «شادی» برای بسیاری از ما همچون یک راز است. به‌راستی شادکامی به چه معناست؟
«لورین بسر»، در کتاب «فلسفه شادکامی»، مخاطب خود را به سیروسفر در عمق مفهوم شادی دعوت می‌کند. او در کتاب خود با بهره‌گیری از دیدگاه‌های مختلف فلسفی و روان‌شناسی، تاریخچه‌ شادی را از فلسفه‌ یونان تا فلسفه‌ جدید انگلیسی و فلسفه‌ آسیایی به کار می‌گیرد و کمک می‌کند تا مخاطب‌اش درک کند که چگونه شادکامی می‌تواند در زندگی شخصی و اجتماعی نقش داشته باشد. کتاب پیش رو، با درآمیزی مفاهیم علمی با تجربه زیسته انسانی و از مسیری میان‌رشته‌ای، بر این مهم تأکید می‌ورزد که شادکامی نمی‌تواند صرفا با معیارهای کمّی سنجیده شود و باید در زمینه‌ای وسیع‌تر از تجربیات و ارزش‌های انسانی در نظر گرفته شود. این کتاب تمام نظریه‌های معاصر درباب شادی را جمع‌آوری کرده و در تحلیل انتقادی خود از آن‌ها سود می‌برد؛ بنابراین نویسنده در کتاب فلسفه‌ شادی، یک نظریه‌ قاطع و غایی درباب شادی ارائه نمی‌دهد، بلکه نظریه‌های متنوع فیلسوفان و دانشمندان را در این باره عرضه می‌کند. در یک کلام، کتاب لورین بسر، تلاشی ا‌ست به‌منظور عمیق‌تر و منسجم‌تر کردن درک کلی‌ ما از شادی که به دور از پیچیدگی‌های سردرگم‌کننده و به‌شکلی قابل‌فهم برای افراد غیرمتخصص نوشته شده است.در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «باید توجه داشت که احساس شادی، منظری کوتاه‌مدت است و شاد بودن منظری بلندمدت؛ احساس شادی فاقد عمق است و نباید این امر را به شاد بودن نسبت داد. احساس شادی به شرایط بیرونی وابسته‌ است و شاد بودن بیش از هر چیز با قالب ذهنی ما در پیوند است که بر تجربه ما از شرایط بیرونی اثر می‌گذارد».

شکست بخور

شکست بخور

book010

در یک نگاه کلی به تجربه زیسته انسان امروزین ، بسیاری خود را موظف‌ می‌دانند که مدام مشغول فعالیت باشند و زندگی خود را به ‌حدی با انواع فعالیت‌های مختلف کاری ، اجتماعی ، فرهنگی ، هنری ، ورزشی و… پر کنند ؛ چنان‌ که حتی وقت سر خاراندن هم نداشته باشند. اما این در شرایطی ا‌ست که برخی از روان‌شناسان معتقدند که این مشغولیت‌ها در حکم یک سپر دفاعی است که افراد برای جلوگیری از ورود احساس درماندگی و ناامیدی به بخش خودآگاه ذهن به کار می‌گیرند.
اگرچه همه ما به درجات مختلف با این وضعیت مواجه‌ایم اما برخی به قدری در آن زیاده‌روی می‌کنند که حتی نمی‌توانند تعطیلات آخر هفته یا وضعیت‌هایی که برای‌اش برنامه‌ای ندارند را تحمل کنند. «نیل برتون» در کتاب «شکست بخور» ، از این وضعیت تحت عنوان «سپر دفاع مانیک» یاد می‌کند.
نویسنده در کتاب پیش رو ، انگاره‌های مسلط شکل‌گرفته دربارۀ موفقیت را نقد می‌کند و بر این مهم تأکید دارد که تحدید موفقیت اهدافی چون آسایش مادی ، شهرت ، قدرت و لذت‌گرایی ، یک تعریف ناقص از آن است. در مقابل ، برتون استدلال می‌کند که خوشبختی واقعی در پذیرش شکست و این نکته است که ما محدود ، فانی و در معرض شکست‌های مکرر و پیش‌بینی نشده‌ایم و در مواجهه با همهۀ این‌ها بهتر است فضایل ، صداقت ، دوستی ، صبر و اعتدال را پرورش دهیم. ما همواره آن‌قدر دنبال موفقیت می‌دویم که دیگر فرصتی برای اهمیت دادن به تفکرات و عواطف‌مان باقی نمی‌ماند. اما این هنر شکست خوردن است که چنین فرصتی را لابه‌لای دوندگی‌های جنون‌آمیز روزانه‌مان فراهم می‌کند.
در جایی از کتاب می‌خوانیم:
«گاهی ممکن است چنان در یکنواختی زندگی‌روزمره غرق شویم که دیگر فرصتی برای تفکر و احساس دربارۀ خودمان نداشته باشیم. قرارگرفتن در این حالت اندوهناک ما را وادار می‌کند تا عینک خوش‌بینی ساده‌لوحانه‌ای را که از ما در برابر واقعیت محافظت می‌کند کنار بگذاریم ، در فاصله‌ای دور بایستیم ، نیازها و اولویت‌های‌مان را دوباره ارزیابی کنیم و برنامه‌ای ساده اما واقع‌بینانه برای دست‌یابی به آن‌ها طراحی کنیم».