بینایی در تاریکی

بینایی در تاریکی ؛ خود را هنگام تجربه حالت‌های تاریک ببینیم

book09

همه ما ممکن است به واسطۀ تصمیم‌های اشتباه ، قرار گرفتن در موقعیت‌های ناگوار و انتخاب‌های نادرست ، احساسات منفی‌ای را تجربه کنیم . در نتیجۀ تجربه این احساسات منفی نیز در دادگاهی یک‌سویه ، خود را بی‌رحمانه محکوم می‌کنیم و با تازیانه سرزنش بر روان خود می‌کوبیم . طولی هم نمی‌کشد که می‌خواهیم از شر این احساسات و تجربه‌های دلخراش رها شویم . اما تاکنون شده است که احساسات منفی و افکار تاریک خود را درک کنیم و به جای تخطئۀ خود ، خویشتن را در آغوش بگیریم؟
ماریانا الساندری، در کتاب «بینایی در تاریکی ؛ خود را هنگام تجربه حالت‌های تاریک ببینیم» ، درک عمومی از احساساتی مانند غم ، اندوه و اضطراب را کاملاً نادرست یا آسیب‌زا ارزیابی می‌کند. در مقابل او معتقد است که این احساسات می‌توانند بینش عمیقی در مورد چیستی ما ارائه دهند و می‌توانند به منبع رشد ما بدل شوند. الساندری با ذکر این نکته که فرهنگ مسلط کنونی به طور معمول به تجربۀ افسردگی و تجربیات احساسی نظیر اضطراب با نگاهی منفی می‌نگرد ، صنعت کتاب‌های خودیاری و روانشناسی متأخر را به دلیل ترویج انتظار غیرواقعی از شادی و مثبت‌اندیشی نقد می‌کند.
نویسنده معتقد است که این سوگیری فرهنگی اشتباه در جامعه می‌تواند منجر به احساس شرم و بی‌کفایتی در هنگام تجربۀ احساسات طبیعی اما تاریک ما شود. او با تکیه بر فلسفۀ اگزیستانسیالیستی ، بررسی می‌کند که چگونه متفکرانی مانند سورن کی‌یرکگور، میگل دی اونامونو و گلوریا آنزالدوآ حالات تاریک خود را درک کرده و پذیرفته بودند . این فیلسوفان احساساتی مانند ناامیدی و اضطراب را نه نشانه‌های ضعف، بلکه جنبه‌های اساسی تجربه انسانی می‌دانستند که می‌تواند به خودآگاهی و اصالت منجر شود . در یک کلام ، این کتاب نوشداروی ضروری و لازمی‌ است برای مثبت‌اندیشیِ سمی و افسارگسیخته و مهم‌ترین نکتۀ مورد تأکید الساندری در کتاب پیش رو این است که اگر ما بینش درستی از احساسات تاریک‌مان داشته باشیم ، می‌توانیم نه در جهت رفع آن‌ها که در جهت استفاده از آن‌ها برای رشد خود استفاده کنیم .
در جایی از کتاب می‌خوانیم: «چرا از ناراحتی‌هایت حرف بزنی؟ تا به آدم‌های زندگی‌ات فرصت بدهی دوستت بدارند. اندوه را باید درک و ابراز کرد ، نه سرکوب یا تهییج . درد نشانه‌ای از زنده‌بودن است و پذیرفتنش چشم‌مان را باز می‌کند تا وقتی سر میز شام روبه‌روی‌مان نشسته درکش کنیم . آدم‌های دردمند ، معیوب نیستند ، فقط درد دارند.

اصالت، هویت و خود واقعی در محیط کار

اصالت، هویت و خود واقعی در محیط کار

book08

ممکن است بسیاری از ما ، در انتهای برخی از روزها یا‌ حتی هر روز کاری ، جسم و روان‌مان ناشی از ناملایمات محیط کار یا به‌دوش کشیدن بار اضطراب وظایف روز بعد ، خسته ، رنجور و فرسوده‌ شود. ممکن است از خود بپرسید صبح روز بعد هم باز باید در محل کارم حاضر شوم و با همان چالش‌های کاری تکراری دست‌و‌پنجه نرم کنم؟
کتاب «اصالت، هویت و خود واقعی در محیط کار» ، به‌همین پرسش و دیگر ‌پرسش‌های مشابه می‌بپردازد ؛ به اینکه چطور خودمان را از یاد می‌بریم ، اولویت زندگی‌مان را شغل‌مان قرار می‌دهیم و به این ترتیب به‌جسم و روح‌مان آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد می‌کنیم . کتاب پیش‌رو ، راهنمایی متشکل از توصیه‌ها و اصولی‌ست که کمک‌مان می‌کنند سر کار با خودمان راحت باشیم و تعیین کنیم که چقدر از ارزش‌های درونی‌مان را در معرض دید قرار بدهیم تا از یک سو هویت‌مان حفظ شود و از سوی دیگر با کسی به مشکل نخوریم. گروه نویسندگان در این کتاب ، نکته‌ای بنیادین را به‌خوانندگان خود یادآور می‌شوند ؛ اینکه شغل ما قرار نیست تمام وجودمان را تعریف کند و ما باید در قدم اول خودمان را در اولویت قرار بدهیم تا بتوانیم در کارمان هم پیشرفت داشته باشیم . این حقیقت ساده‌ای ا‌ست که اغلب آدم‌ها فراموش می‌کنند و ناخواسته از تمام ذهن و جسم‌شان در کار مایه می‌گذارند . در جایی از کتاب می‌خوانیم: «بعضی وقت‌ها به نفعتان است نظرتان را برای خودتان نگه دارید ؛ وقتی می‌دانید در گفت‌وگویی درباره انتخاباتِ ریاست‌جمهوری همکاری مخالف نظام اعتقادی شما است ، احتمالا بهترین کار این است که با او بحث نکنید ؛ ولی وقتی موضوع هویت شما مطرح است نه صرف نظرهای‌تان ، مخفی کردن یا کوچک شمردن‌شان در درازمدت به‌حرفه‌تان آسیب می‌زند . همان‌طور که تحقیقات نشان می‌دهد پنهان‌کاری یا کوچک شمردن تفاوت‌ها در محل کار ، پیامدهای روانی زیان‌باری دارد» .